در آغوش مرگ

.

بعد از هفته ها کار در بیرون از منزل همچنین درس خواند و خانه داری شاید هیچ چیزی مثل یک مسافرت در منطقه ای زیبا و آرام خستگی را از تن دور نمی کند. بنابراین کوله بار و چمدان سفر را می بندند کفش و کلاه می کنند تا آماده ی مسافرت بشوند. سفر به جزیره ای زیبا و ساحلی با جنگلی سرسبز و پرندگانی خوش آهنگ. همه چیز دلنشین و خاطره انگیز خواهد بود اگر..

.

همه چیز وقتی شروع شد که مسافران و توریست های گوشه و کنار دنیا همگی در جزیره ای زیبا و استوایی به نام ” Banoi ” به تفریح و رقص و پای کوبی مشغول بودند. چقدر شب قشنگی می شد اگر جزیره به ویروسی آلوده نمی گشت و آرامش آنجا را از بین نمی برد. با انتشار این ویروس رفته رفته ” زامبی ها ” در منطقه گسترش یافتند و توریست ها به ناچار باید به دنبال راهی باشند تا بتوانند از این جهنم زیبا فرار کنند.

.

شاید تنها نقطه برجسته ای که در Dead Island وجود دارد داستان آن است. با وجود اینکه ” فرار از چنگال زامبی ها ” در اکثر قصه های بازی به چشم می خورد اما Dead Island روایت متفاوتی  را برای بیان آن در نظر گرفته است که علاوه بر کلیشه ای نبودن آن بسیار دلنشین و باور پذیر است. تلاش برای زنده ماندن و آرزوی بازگشت به خانه تقریبا در خط داستانی بازی به خوبی گنجانده شده است و مخاطب را به خوبی همراه خود می سازد.

.

برای خواندن نقد کامل به ادامه مطالب بروید.